2024-03-29T18:59:52Z
https://jwsc.gau.ac.ir/?_action=export&rf=summon&issue=565
مجله پژوهشهای حفاظت آب و خاک
2322-2069
2322-2069
1396
24
6
تاثیر غلظتهای مختلف منیزیم آب آبیاری بر شاخصهای رویشی، برخی خصوصیات شیمیایی خاک و عناصر غذایی برگ دانهالهای پسته بادامی زرند و قزوینی
نغمه
باقری
نجمه
یزدان پناه
ناصر
صداقتی
سابقه و هدف: کیفیت آب آبیاری متاثر از شوری و غلظت بالای املاح محلول، از مسائل و مشکلات مهم مناطق پستهکاری در سالهای اخیر است. در این زمینه، افزایش تدریجی غلظت منیزیم در خاک مناطق پستهکاری در پی آبیاری با آبهای زیرزمینی با کیفیت نامناسب و شور، به یکی از چالشهای جدی پیشرو تبدیل شده است. از آنجایی که پژوهشهای بسیار اندکی در مورد تاثیر غلظتهای بالای منیزیم بر خاک و صفات رویشی گیاه پسته انجام شده است، بنابراین این پژوهش با هدف بررسی خصوصیات خاک و نیز شاخصهای رشدی دو رقم پسته بادامی زرند و قزوینی، تحت تاثیر غلظتهای مختلف منیزیم در آب آبیاری و نیز انتخاب رقم برتر و مقاومتر در برابر غلظت بالای منیزیم، انجام شد. مواد و روشها: آزمایش بهصورت کرتهای خردشده و در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی و با دو فاکتور هر یک در سه تکرار انجام شد. فاکتور اول شامل پایه پسته در دو سطح بادامی زرند و قزوینی و فاکتور دوم شامل پنج سطح غلظت منیزیم در آب آبیاری (صفر، 5/0، 1، 2 و3 میلیمولار از منبع سولفات منیزیم) بود. قبل از اعمال تیمارها (پایان هفته هشتم) و همچنین بعد از گذشت 6 ماه از شروع اعمال تیمارها، شاخصهای رویشی گیاه اندازهگیری شد و تغییرات آنها در مدت اعمال تیمارها بررسی گردید، وزن خشک اندامهای هوایی (برگ و ساقه) و ریشه، غلظت برخی از عناصر غذایی برگ گیاه و همچنین خصوصیات شیمیایی خاک گلدانها مانند هدایت الکتریکی عصاره اشباع خاک، pH، غلظت سدیم، پتاسیم، کلسیم، منیزیم، فسفر محلول و نسبت کلسیم به منیزیم، در پایان آزمایش اندازهگیری شد.یافتهها: نتایج نشان داد که به طور کلی، با افزایش غلظت منیزیم آب آبیاری، میزان هدایت الکتریکی و غلظت یونهای کلسیم، منیزیم و سدیم محلول خاک گلدانها افزایش یافت. همچنین کاربرد غلظتهای 5/0 و 1 میلیمولار سولفات منیزیم، باعث افزایش رشد گیاه پسته (رشد رویشی اندامهای هوایی و وزن خشک اندامهای هوایی به اضافه ریشه) گردید. در مقابل با افزایش غلظت منیزیم آب آبیاری (سطح 2 به 3 میلیمولار منیزیم)، رشد رویشی نهالها و وزن خشک اندامهای هوایی به اضافه ریشه نسبت به شاهد کاهش یافت. از طرفی، با افزایش غلظت منیزیم آب آبیاری، غلظت منیزیم برگ نیز بهطور معنیداری افزایش یافت. بیشترین و کمترین مقادیر منیزیم برگ گیاه پسته، در سطح غلظتهای 3 و صفر میلیمولار سولفات منیزیم مشاهده شد. همچنین نسبت کلسیم به منیزیم محلول خاک گلدانها، تنها در سطح صفر میلیمولار منیزیم آب آبیاری نسبت به سایر تیمارهای دیگراختلاف معنیداری، نشان داد و بقیه تیمارها در یک گروه آماری قرار گرفتند. نتایج تجزیه واریانس خصوصیات شیمیایی خاک نیز نشان داد که تغییرات pH خاک و غلظت پتاسیم و فسفر قابل جذب خاک گلدانها هیچ اختلاف معنیداری در بین پایهها، سطوح مختلف منیزیم آب آبیاری و اثرات متقابل آنها ندارد.نتیجهگیری: یافتههای این پژوهش نشان داد که برای هر دو پایه پسته بادامی زرند و قزوینی، تحت تاثیر غلظتهای مختلف منیزیم آب آبیاری، بهترین وضعیت رشد نهالها، در غلظتهای 5/0و 1 میلیمولار سولفات منیزیم رخ داد. با افزایش غلظت منیزیم آب آبیاری از 2 به 3 میلیمولار، هر دو پایه روند کاهشی در رشد را نشان دادند. در مجموع، یافتههای این پژوهش روشن ساخت که افزایش غلظت منیزیم آب آبیاری به بیش از 2 میلی مولار (حد آستانه تحمل)، می تواند باعث کاهش رشد گیاه پسته، ایجاد پیچیدگی در برگها و سوختگی حاشیهها و نوک برگها شود که میتواند مد نظر پژوهشگران و کشاورزان قرار گیرد.
حد آستانه تحمل
منیزیم
رشد گیاه
محلول هوگلند و پسته
2018
01
21
1
24
https://jwsc.gau.ac.ir/article_3967_848b3801c19d7c85f96f52a08a614c3d.pdf
مجله پژوهشهای حفاظت آب و خاک
2322-2069
2322-2069
1396
24
6
بررسی رفتار فسفرقابلاستفاده تحت شرایط غرقابی در خاکهای شالیزاری پس از کاربرد کود فسفره
شهرام
محمود سلطانی
مسعود
کاووسی
مریم
شکوری
مهرزاد
الله قلی پور
مریم
پیکان
سابقه و هدف : فسفر پس از نیتروژن یکی از عوامل محدودکننده رشد و توسعه برنج بوده و کمبود آن تأثیر بسیار شدیدی بر عملکرد برنج خواهد داشت. علی رغم اهمیت حیاتی فسفر برای کشت برنج در اراضی شالیزاری، بازیافت آن در خاکهای کشاورزی بسیار پایین و از 25% فسفر افزوده شده نیز کمتر بوده و باقیمانده آن به شکلهای مختلف در خاک تثبیت و یا با ورود به چرخه هیدرولوژیکی از دسترس گیاه در فصل رشد خارج میشود. اهداف این مطالعه بررسی روند تغییرات زمانی فسفر قابل استفاده، بررسی رفتار فسفر قابل استفاده با معادلات سینتیکی و تاثیر خصوصیات فیزیکی و شیمیایی خاک بر روند تغییرات فسفر قابل استفاده و بررسی امکان تقسیط فسفر در خاکهای شالیزاری می باشد. مواد و روشها: این پژوهش آزمایشگاهی به صورت فاکتوریل و در قالب طرح کاملا تصادفی و در سه تکرار شامل نوع خاک در 6 سطح، مقدار کود فسفره در دو سطح (صفر و 45 کیلوگرم در هکتار پنتا اکسید فسفرP2O5 ) به انجام رسید. 5/2 گرم خاک با کمک 5 میلیلیتر آب به شرایط غرقابی رسید. پس از افزودن تیمار فسفر به خاکهای اشباع شده، براساس تقویم زمانی متفاوت، عصارهگیری شد. در نهایت مقدار فسفرقابلاستفاده در هریک ار آنها اندازهگیری گردید. مقدار فسفر قابل استفاده با استفاده از معادلات سینتیکی مرتبه صفر، اول، دوم، الوویچ ساده، تابع نمایی، و انتشار پارابولیکی برازش و براساس ضرایب تشخیص و اشتباه استاندارد برآورد، معادلاتی که قادر به توصیف رفتار فسفر بودند گزینش و ضرایب آنها تعیین گردید. یافته ها: نتایج این پژوهش نشان داد که در تمام خاکها و علی رغم تفاوت در خصوصیات فیزیکی و شیمیایی آنها، مقدار فسفر قابل استفاده یک ماه پس از غرقاب به طور معنیداری بیشتر(72 درصد ) از مقدار فسفر قابل جذب خاک خاک هوا خشک بود. نمودار رفتار فسفرقابل استفاده طی زمان نشان داد که سرعت افزایش غلظت فسفرقابل استفاده در مراحل اولیه (تا 48 ساعت اولیه) سریع و سپس با گذشت زمان (تا 288 ساعت) به تدریج کاهش یافته و این روند تا 600 ساعت دنبال شده، پس از آن کاهش مقدار فسفرقابل استفاده با سرعت تقریباً ثابتی تا روز آخر آزمون ادامه یافت. معادلات مرتبه یک و دو (بالاترین ضریب تشخیص)و مرتبه صفر و تابع توانی (کمترین خطای استاندارد) به دلیل ضریب تشخیص بالا و خطای استاندارد کم و تقریبا مشابه می توانند سرعت آزادسازی فسفر را بهتر توصیف کنند. در بین معادلات گزینش شده تنها شیب منحنی معادله مرتبه دوم با تمام ویژگیهای شیمیایی و فیزیکی خاکها همبستگی (منفی یا مثبت ) معنیداری را نشان داد. (اسیدیته (*51/0-) و کربن آلی (*51/0-)، کربنات کلسیم معادل (**68/0)، فسفر قابل جذب در شرایط غیر غرقابی (*51/0-) و غرقابی (*51/0-) ، درصد شن (**68/0 ) و درصد رس (**60/0- )) و بنابراین میتواند معادله نهایی برای توصیف رفتار فسفر خاکهای شالیزاری مورد مطالعه باشد. نتیجه گیری: نتایج بر کاهش 50 درصد فسفر افزوده شده قبل از 300 ساعت یا 12 روز(مرحله رویشی) و 70 درصد در حدود 1400 ساعت یا دو ماه(شروع مرحله زایشی گیاه برنج) تاکید داشته و می تواند مبنای مطالعات تقسیط فسفر قرار گیرد.
فسفر
شرایط غرقابی
معادلات سینتیکی
2018
01
21
25
46
https://jwsc.gau.ac.ir/article_3968_f6d5f7e3efbf3c19ff41ece9e5719533.pdf
مجله پژوهشهای حفاظت آب و خاک
2322-2069
2322-2069
1396
24
6
ارزیابی خطر وقوع زمین لغزش در حوضه ابخیز اوغان استان گلستان با استفاده از فراینده تحلیل شبکه(ANP)
غلامرضا
غلامی کلاته
پرویز
کردوانی
محسن
رنجبر
چکیده سابقه و هدف زمینلغزش یکی از مخربترین حوادث طبیعی در مناطق شیبدار می باشد. کشور ایران با توجه به موقعیت جغرافیایی، تنوع اقلیمی و ژئومورفولوژیکی، افزایش جمعیت و فشار بر منابع طبیعی در معرض این مخاطره طبیعی است. از این رو تهیه نقشههای پهنهبندی خطر وقوع زمینلغزش دارای اهمیت فراوان است. بنابراین با توجه به گزارشات وقوع زمین لغزش در حوضه آبخیز اوغان استان گلستان، هدف این پژوهش پهنهبندی این مخاطره در قالب مدل فرایند تحلیل شبکه(ANP) میباشد. مواد و روشها برای پهنهبندی زمینلغزش در حوضه آبخیز اوغان، در مرحله اول نقشه عوامل موثر بر وقوع زمینلغزش از منابع اطلاعاتی مانند نقشههای توپوگرافی 1:50000، زمینشناسی 1:100000، آمار بارش و عکسهای هوایی و تصاویر ماهوارهای تهیه و با پیمایش صحرایی در حوضه مذکور که در موقعیت جغرافیایی´9 °37 تا´15 °37 عرض شمالی و ´5 °55 تا ´43 °55 طول شرقی با مساحت 40352 هکتار قرار دارد، تکمیل و اصلاح شد، در ادامه نقشه عوامل موثر شامل: شیب، جهت دامنه، ارتفاع، بارندگی، فاصله از جاده، فاصله از گسل، فاصله از آبراهه، کاربری ارضی منطقه، سنگشناسی و همچنین لایه پراکنش زمین لغزشها در محیط نرمافزار ArcGIS ساماندهی شده و در مرحله دوم وزن عوامل موثر، بوسیله مدل ANP محاسبه و بر لایههای اطلاعاتی برای در محیط GIS اعمال و با همپوشانی آنها نقشه پهنهبندی وقوع زمینلغزش تهیه گردید. در مرحله سوم دقت نقشه پهنهبندی شده با کاربرد شاخص نسبت تراکمی (Dr) و مقدار درجه تناسب مورد ارزیابی قرار گرفت. یافتهها نتیجه شناسایی 88 عدد زمینلغزش به مساحت 181 هکتار(شکل5) و بررسی ارتباط با عوامل موثر بر وقوع زمین لغزش نشان داد، که بیشتر لغزشها در واحدهای سنگشناسی شیل، مارن، سنک آهک ورقهای، ماسهسنگ و نهشتههای کواترنری قرار دارد (جدول1). همچنین نتایج بررسی طبقات مختلف شیب نشان میدهد که بیشتر زمین لغزشها در طبقه شیب 15-30 درصد لغزیدهاند در بررسی طبقات بارش روند وقوع زمینلغزشها با افزایش طبقه بارش صعودی بوده و طبقات700-500 و بالاتر از700 میلیمتر بارش سالانه، درصدی قابل توجه از زمین لغزشها را در خود جای دادهاست. نتایج عوامل موثر فاصله از جاده و آبراهه نشانداد که بیشترین لغزشها در فاصله کمتر از صد متری این عوارض میباشد و این موضوع تائید کننده نقش برداشت پای شیب دامنهها توسط یک عامل انسان ساخت و یک عامل طبیعی میباشد. در نهایت بررسی عامل فاصله از گسل بر وقوع زمین لغزش نشان میدهد که بیشترین زمینلغزشها در فاصله بیشتر از 400متری قرار دارند(جدول 2). نتیجه گیری نتایج پهنهبندی با بکارگیری مدل ANP در حوضه اوغان نشان داد: 29 درصد حوضه در طبقات چهارگانه در محدوده خطر زیاد وخیلی زیاد قرار دارد. از بین لایههای اطلاعاتی 8 گانه، عامل شیب با امتیاز وزنی(215/0)، لیتولوژی(182/0) و فاصله از جاده(173/0) بالاترین وزن و جهت شیب با امتیاز وزنی(018/0) پایین ترین امتیاز را در پهنهبندی به خود اختصاص دادند. بررسی امتیاز وزنی طبقات مختلف عوامل موثر نیز نشان داد که طبقه 100-0 متر فاصله از آبراهه با امتیاز وزنی(080/0) ، طبقه شیب 30-15درصد با امتیاز وزنی (078/0) و طبقه 100-0 متر فاصله از جاده با امتیاز وزنی(068/0) بالاترین امتیازات وزنی را به دست آوردهاند. نتایج حاصل از این مدل در نهایت نشانداد، که همگرایی عواملی مانند شیب، لیتولوژی، فاصله از آبراهه بعنوان عوامل طبیعی در کنار عامل انسانی، همچون جاده سازی تاثیر بسیار زیادی در وقوع مخاطره زمینلغزش دارد در نهایت با بررسی نسبت تراکم 88 زمین لغزش رخداده و روند صعودی منحنی آن و انطباق پهنههای لغزشی با کاربرد درجه تناسب به میزان 7/69 درصد بر طبقات زیاد و خیلی زیاد در نقشه نهایی، میتوان نتیجه گرفت که فرایند تحلیل شبکه کارائی مناسب در پهنه بندی خطر زمین لغزش در حوضه اوغان را دارا می باشد.
زمین لغزش
فرایند تحلیل شبکه
حوضه اوغان
استان گلستان
2018
01
21
47
66
https://jwsc.gau.ac.ir/article_3969_e352f5c2880efaf43b59a8fc2b176925.pdf
مجله پژوهشهای حفاظت آب و خاک
2322-2069
2322-2069
1396
24
6
ارزیابی شاخص ردپای آب محصولات زراعی و باغی استان تهران
حسین
یوسفی
علی
محمدی
یونس
نوراللهی
سید جواد
ساداتی نژاد
سابقه و هدف: مدیریت مصرف آب شهرهای بزرگ در سالهای اخیر به عنوان مباحث کلیدی در زمینه مدیریت منابع آب مطرح شده است. استان تهران با مرکزیت شهر تهران از نقاط اصلی مصرف آب در کشور ایران محسوب میشود. یکی از شاخصهای مطرح برای بکارگیری مدیریت جامع حوزههای آبخیز، شاخص ردپای آب است. در استان تهران، همچون سایر مناطق، کشاورزی از مهمترین مصرفکنندگان آب محسوب میشود. به همین سبب این پژوهش با هدف محاسبه ردپای آب بخش کشاورزی استان تهران و تعیین مطلوبترین شهرستان برای کاشت محصولات باغی و زراعی از منظر ردپای آب نگاشته شده است. مواد و روشها: به منظور محاسبه ردپای آب محصولات کشاورزی، با استفاده از آمارنامههای ارائه شده توسط جهاد کشاورزی، شهرستانهایی از استان که بالاترین مقدار تولید و سطح زیر کشت را داشتند شناسایی گردید. در مرحله بعد اطلاعاتی نظیر نیاز آبی گیاهان از نرمافزار خانواده CropWat، عملکرد محصولات و پارامترهایی که در محاسبات نیاز بود از طریق آمارنامههای کشاورزی محاسبه و گردآوری شد. سپس با استفاده از روش ارزیابی شاخص ردپای آب به محاسبه ردپای آب محصولات کشاورزی محاسبه شد. یافتهها: نتایج بدست آمده نشان داد که در بخش تولیدات زراعی، مقدار محتوی ردپای آب، به مراتب بیشتر از تولیدات باغی میباشد. بالاترین میانگین ردپای آب مربوط به محصول گندم (2539 مترمکعب برتن) و پایینترین میانگین ردپای آب مربوط به محصول سیب (477 مترمکعب بر تن) بوده است. در مقایسه متناظر محصولات بین شهرستانهای مشترک در تولید، مشخص شد که از منظر شاخص ردپای آب برای محصولات زراعی خصوصاً گندم و جو، شهرستانهای جنوبی و غربی استان یعنی شهرستانهای ورامین و اسلامشهر نسبت به سایر شهرستانها اولویت دارند. لکن برای محصولات باغی، شهرستان دماوند دارای اولویت است. نتیجهگیری: در تحقیق حاضر مصرف آب برای محصولات کشاورزی مورد بررسی قرار گرقت و با توجه به نتایج، حجم زیادی از منابع آب استان صرف تولید این محصولات میشود. در تمامی محصولات مورد مطالعه، ردپای آب سبز بیش از سایر اجزای ردپای آب بود که نشان دهنده اتکای تولید محصولات بر بارش باران و رطوبت خاک است و بخش اعظم آب آبیاری از دسترس گیاه در اثر تبخیر یا نفوذ خارج میشود. این درصورتی است که حجم زیادی از آب برای تأمین آب شرب استان خصوصاً شهر تهران مورد نیاز است که باید با اولویتبندی تولیدات، از منابع آب موجود حفاظت کرد. در مجموع بهتر است که در استان تهران تنها تولیدات محصولات باغی گسترش یابد و سایر محصولات زراعی از خارج مرزهای شهرستان تأمین شود.
بحران آب
مدیریت کاشت
ردپای آب گندم
استان تهران
2018
01
21
67
85
https://jwsc.gau.ac.ir/article_3970_cd89cb1388accafd851b10b0d531180a.pdf
مجله پژوهشهای حفاظت آب و خاک
2322-2069
2322-2069
1396
24
6
نقشهبرداری رقومی فرسایشپذیری خاک (مطالعه موردی: دهگلان، استان کردستان)
فریبا
گلمحمدی
کمال
نبی اللهی
روح اله
تقی زاده مهرجردی
مسعود
داوری
سابقه و هدف: فرسایشپذیری خاک یکی از خصوصیات بسیار مهم خاک میباشد که بررسی تغییرات مکانی آن، جهت مدیریت زراعی، تخریب اراضی و مطالعات زیست محیطی حائز اهمیت میباشد. بنابراین اطلاع از تغییرپذیری مکانی فرسایشپذیری خاک نقش مهمی در مدلسازی فرسایش آبی دارد. بررسی تغییرات فرسایشپذیری خاک به شیوههای مرسوم گران و زمانبر است . لذا یکی از راههای حل این چالش استفاده از نقشهبرداری رقومی خاک است که میتواند خصوصیات خاک را با استفاده از دادههای کمکی و مدلهای دادهکاوی به صورت رقومی پیشبینی کند. هدف از این تحقیق استفاده از مدلهای شبکه عصبی مصنوعی و جنگل تصادفی و دادههای کمکی برای تهیه نقشه فرسایشپذیری خاک میباشد. مواد و روش: با استفاده از روش نمونهبرداری تصادفی طبقهبندی، تعداد 100 نمونه خاک از عمق 30-0 سانتیمتری خاکهای منطقه دهگلان استان کردستان (با وسعت 48701 هکتار) برداشت شده و خصوصیت بافت خاک، شن ریز، کربن آلی، نفوذپذیری، ساختمان خاک و فرسایشپذیری خاک (با استفاده از معادله ویشمایر و اسمیت) اندازهگیری و محاسبه شد. متغیرهای محیطی در این پژوهش اجزاء سرزمین و دادههای تصویر +ETM بودند. پارامترهای سرزمین ( شامل 15 پارامتر) و شاخص رس و شاخص گیاهی نرمال شده (NDVI) به ترتیب با استفاده از نرمافزار SAGA و ArcGIS10.3 محاسبه و استخراج گردید. جهت ارتباط بین فرسایشپذیری خاک و متغیرهای کمکی از مدلهای جنگل تصادفی و شبکه عصبی مصنوعی بهره گرفته شد و با استفاده از روش اعتبارسنجی دوجانبه مورد ارزیابی قرار گرفت. در نهایت نقشه شوری خاک با استفاده از مدل بهتر تهیه شد. یافتهها: برای پیشبینی فرسایشپذیری خاک، متغیرهای کمکی شامل شاخص خیسی، شاخص همواری دره، شیب، شاخص رس، شاخص NDVI و باند 7 مهمترین بودند. نتایج این تحقیق نشان داد که دو مدل (شبکه عصبی مصنوعی با 80/0، 003/0 و 021/ و جنگل تصادفی با 76/0، 005/0 و 024/ به ترتیب0برای ضریب تبیین، میانگین خطا و میانگین ریشه مربعات خطا) دارای دقت نزدیک بههم برای پیشبینی فرسایشپذیری خاک بودند. فرسایشپذیری خاک در محدوه بین 05/0 -0 تن ساعت بر مگا ژول میلیمتر قرار داشت و بیشترین مقادیر فرسایشپذیری خاک در مناطق مرتفع جنوبی با شیب زیاد و پوشش گیاهی کم مشاهده شد. در کلاس شیب بیشتر از 10 درصد فرسایشپذیری خاک بیشتر از سایر کلاسهای شیب بود. همچنین کلاس شیب بیشتر از 10 درصد، دارای کمترین مقادیر دادههای کمکی شامل شاخص خیسی، شاخص همواری دره با درجه تفکیک بالا، شاخص رس و باند7 و بیشترین مقدار شاخص NDVI بود.نتیجه گیری: در پژوهش حاضر از مدلهای شبکه عصبی مصنوعی و جنگل تصادفی جهت بررسی تغییرات مکانی فرسایشپذیری خاک در منطقه دهگلان استان کردستان استفاده شد. میزان فرسایشپذیری خاک در کلاس شیب >10% در مقایسه با سایر کلاسهای شیب بیشتر بود. شاخص NDVI مهمترین متغیر کمکی در پیش بینی فرسایشپذیری خاک در منطقه بود. همچنین شبکه عصبی مصنوعی و جنگل تصادفی بر اساس نتایج شاخصهای آماری شامل ضریب تبیین، میانگین خطا و میانگین ریشه مربعات خطا ( به ترتیب 80/0، 003/0 و 021/ برای شبکه عصبی مصنوعی و 76/0، 005/0 و 024 برای جنگل تصادفی) برآورد دقیقی از فرسایشپذیری خاک داشتند. پیشنهاد میگردد جهت نقشهبرداری رقومی خصوصیات خاک و به روز کردن نقشههای قدیمی از تکنیکهای پدومتری (همچون مدل شبکه عصبی مصنوعی و جنگل تصادفی) و دادههای کمکی اجزاء سرزمین و تصاویر ماهوارهای استفاده شود. همچنین پیشنهاد میگردد که فرسایشپذیری خاک مستقیماً اندازه گیری شده و نتایج آن با این مطالعه مقایسه گردد.
کاربری اراضی
تصویر ماهوارهای
مدل رقومی ارتفاع
شبکه عصبی مصنوعی
2018
01
21
87
103
https://jwsc.gau.ac.ir/article_3971_22c18ea5f0d45f9318b98f3336be6241.pdf
مجله پژوهشهای حفاظت آب و خاک
2322-2069
2322-2069
1396
24
6
برآورد تبخیر و تعرق واقعی محصول برنج با بکارگیری الگوریتم METRIC در بخشی از شمال ایران
سرور
اسمعیلی
یونس
خوشخو
خالد
بابایی
ابراهیم
اسعدی اسکویی
سابقه و هدف: با توجه به اینکه کمبود منابع آب در سالهای اخیر در کشور ایران به چالش عمدهای تبدیل شده است و در این میان، بیشترین مصرف آب در بخش کشاورزی و مربوط به پدیده تبخیر و تعرق است مدیریت بهینه و پایدار منابع آب مستلزم شناخت و برآورد صحیح تبخیر و تعرق میباشد. در بین روشهای مختلف برآورد تبخیر و تعرق، تکنیک سنجش از دور به دلیل پوشش مکانی و زمانی مناسب، گزینه مناسبی برای برآورد تبخیر و تعرق در مقیاس منطقهای است و با استفاده از این تکنیک میتوان تبخیر و تعرق یک منطقه را بدون نیاز به دانستن پیشینهای از وضعیت خاک، محصول و نحوهی مدیریت مزرعه با دقت مناسب برآورد کرد. از بین الگوریتمهای گوناگون ارائه شده مبتنی بر سنجش از دور، در این پژوهش از الگوریتم نسبتاً جدید متریک جهت برآورد تبخیر و تعرق محصول برنج در شهرستان رشت استفاده شد. مواد و روشها: جهت برآورد تبخیر و تعرق محصول برنج در شهرستان رشت، از دادههای هواشناسی ایستگاه هواشناسی کشاورزی رشت که شامل متغیرهای دمای هوا، رطوبت نسبی، ساعات آفتابی، بارندگی و سرعت باد در مقیاس زمانی 3 ساعته برای 8 روز بدون ابر در مردادماه 1393، تصاویر ماهوارهای سنجنده مودیس و دادههای لایسیمتری استفاده شد و با استفاده از دادهها و تصاویر مذکور و با بکارگیری الگوریتم مبتنی بر بیلان انرژی متریک، مقدار تبخیر و تعرق روزانه محصول برنج برآورد گردید و جهت اعتبارسنجی نتایج حاصل از الگوریتم متریک، از داده-های لایسیمتری اندازهگیریشده در شالیزار مؤسسه تحقیقات برنج رشت که در فصل تابستان سال 1393 در شالیزار کار گذاشته شدهاند استفاده شد.یافتهها: نتایج حاصل از این پژوهش نشان داد که با پیادهسازی الگوریتم متریک با استفاده از تصاویر سنجنده مودیس میتوان مقدار تبخیر و تعرق واقعی محصول برنج را در مقیاس روزانه با دقت قابل قبولی برآورد نمود. مقایسه مقادیر برآورد شده تبخیر و تعرق محصول برنج توسط الگوریتم متریک با مقادیر اندازهگیریشده لایسیمتری نشان داد که مقادیر شاخصهای RMSE، MAE و MBE به ترتیب برابر با 21/1، 14/1 و 17/1- میلیمتر در روز بدست آمد که نشاندهنده دقت قابل قبول الگوریتم متریک جهت برآورد تبخیر و تعرق روزانه محصول برنج است اما در حالت کلی، این الگوریتم تمایل به کم برآورد کردن مقدار تبخیر و تعرق محصول برنج دارد به گونهای که میانگین مقادیر تبخیر و تعرق در 8 روز مورد مطالعه با استفاده از دادههای لایسیمتری و الگوریتم متریک به ترتیب 2/9 و 8 میلیمتر در روز بدست آمد.نتیجهگیری: به طور کلی استفاده از تکنیک سنجش از دور و الگوریتم متریک و تصاویر ماهوارهای به عنوان روشی جدید جهت برآورد تبخیر و تعرق دارای دقت قابل قبول و مناسبی است و منشأ وجود اختلاف بین مقادیر محاسباتی و مشاهداتی و همچنین کم برآورد کردن الگوریتم متریک را میتوان به عواملی از جمله پایین بودن قدرت تفکیک مکانی تصاویر مودیس و نحوه انتخاب پیکسلهای گرم و سرد در این الگوریتم نسبت داد.
"الگوریتم METRIC"
"تبخیر و تعرق"
"سنجنده MODIS"
"شالیزار برنج"
"شمال ایران"
2018
01
21
105
122
https://jwsc.gau.ac.ir/article_3972_795255371cd4f4578d22f454a4232d9c.pdf
مجله پژوهشهای حفاظت آب و خاک
2322-2069
2322-2069
1396
24
6
روند فرونشست گردو غبار اتمسفری و ارتباط آن با برخی عوامل اقلیمی و مکانی در شهرستان جوانرود
فرشاد
قادری
مهین
کرمی
پرویز
شکاری
اعظم
جعفری
پدیده گرد و غبار به عنوان رویدادی اقلیمی در همه شرایط آبوهوایی رخ میدهد، اما به عنوان پدیدهی بارز مناطق خشک و نیمهخشک، سبب اخلال در فعالیتها و زیرساختهای جوامع انسانی مانند کشاورزی، حملونقل و صنایع میگردد. در بعضی از مناطق جهان، به ویژه خاورمیانه، طوفان گردوخاک از پدیدههایی است که فراوانی رخداد بالایی دارد. در دههی گذشته، رخداد طوفانهای گردوخاک پیدرپی در این منطقه رو به فزونی نهاده تا آنجا که در ماههای سرد و پر بارش این منطقه نیز مشاهده میشود. مطالعههای صورت گرفته روی طوفانهای گرد و غبار در ایران نشان میدهد که در کنار عوامل طبیعی بهوجودآورنده توده ریزگردی عوامل محیطی بسیاری نیز در بروز این پدیده و پایداری و تداوم طولانیمدت آن دخالت دارند. هدف از این پژوهش بررسی روند فرونشست گردوخاک اتمسفری در یک دوره زمانی یک ساله و ارتباط آن با برخی عوامل اقلیمی و مکانی در شهرستان جوانرود بود. این مطالعه در محدودهای به مساحت حدود 5500 هکتار در سطح شهرستان جوانرود از توابع استان کرمانشاه انجام گرفت. فرایند نمونهبرداری به صورت تصادفی در 35 نقطه در سطح شهرستان و با پراکنش مکانی مناسب از اول مرداد ماه سال 1394 تا آخر خرداد ماه سال 1395 صورت پذیرفت. از مجموع 35 نقطه نمونهبرداری شده، 21 نقطه در سطح شهر و 14 نقطه در مناطق روستایی واقع بود. پس از پایان هر فصل، نمونههای گردوخاک جمعآوری شده و نرخ فرونشست گردوخاک از تقسیم جرم گردوخاک بر سطح تله در طول دوره نمونه-برداری محاسبه گردید. ارتباط میان میزان فرونشست گردوخاک با ویژگیهای اقلیمی از جمله سرعت باد غالب، جهت باد، میانگین رطوبت، میزان بارندگی، میانگین دما و ویژگیهای مکانی از جمله فاصله نقاط نمونهبرداری با مرز غربی کشور (با توجه به اینکه ورود ریزگردها بیشتر از مرز غربی و از کشور عراق است) و ارتفاع نقاط از سطح دریا، برای دوره زمانی مورد مطالعه با استفاده از آزمون همبستگی پیرسون مورد بررسی قرار گرفت. به طور کلی میانگین نرخ فرونشست گردوخاک در منطقه مورد مطالعه 38/0 گرم بر مترمربع در روز (1376 کیلوگرم بر هکتار در سال) بود. در بُعد زمانی، فصل بهار با میانگین 47/0 گرم بر مترمربع در روز بیشترین میزان فرونشست و فصل تابستان (شامل ماه های مرداد و شهریور) با میانگین 26/0 گرم بر مترمربع در روز کمترین مقدار را به خود اختصاص داده بود. در بُعد مکانی، نقاط روستایی در فصل زمستان با میانگین 52/0 گرم بر مترمربع در روز بیشترین میزان فرونشست و نقاط شهری در فصل تابستان با میانگین 23/0 گرم بر مترمربع در روز کمترین نرخ فرونشست را در بازهی زمانی مورد مطالعه داشتند. نتایج مطالعه نشان داد میزان فرونشست گردوخاک در منطقه مورد مطالعه بسیار بیشتر از حدود مجاز تعریف شده در برخی نقاط جهان بود. میزان فرونشست گردوخاک در نقاط روستایی و نزدیک به مرز غربی کشور با عراق بیش از نقاط شهری بود و با افزایش ارتفاع از سطح دریا کاهش یافت. فرونشست گردوخاک با جهت و سرعت باد همبستگی مثبت و معنیدار (به ترتیب در سطوح 1 و 5 درصد) و با میانگین رطوبت و میزان بارندگی همبستگی منفی داشت. به نظر میرسد اختلاف مقادیر فرونشست بین نقاط نمونهبرداری شده، ناشی از اثر غبارهای محلی، ارتفاع نقاط از سطح دریا، فاصله نقاط از مرز کشور با عراق، ارتفاع سکوهای نمونهبرداری (در مناطق روستایی به دلیل ارتفاع کمتر پشتبامها ظروف نمونهگیری ارتفاع کمتری نسبتبه سطح زمین داشتند) و همچنین نزدیکی به زمینهای کشاورزی و مراتع بدون پوشش بوده باشد. مقادیر بالای فرونشست گردوخاک اتمسفری در منطقه و رابطه آن با برخی عوامل اقلیمی احتمالاً به دلیل اثرپذیری همزمان منطقه مورد مطالعه از رخدادهای محلی و منطقهای طوفانهای گردوخاک (ناشی از رخداد طوفانهای گردوخاک در کشورهای همسایه و انتقال آن به منطقه) است.
نرخ فرونشست
گرد و غبار
ارتفاع از سطح دریا
عوامل اقلیمی
جوانرود
2018
01
21
123
140
https://jwsc.gau.ac.ir/article_3973_74808baf747a96150c79cc31186b79bc.pdf
مجله پژوهشهای حفاظت آب و خاک
2322-2069
2322-2069
1396
24
6
بررسی اثر زاویه برخورد جت به پرش هیدرولیکی روی بستر زبر
مهدی
دستورانی
کاظم
اسماعیلی
مهدی
بهرامی
علی
دیندارلو
سابقه و هدف:تشکیل پرش در حوضچههای آرامش نقش مؤثری در استهلاک انرژی جریان در پایاب سازههای آبی ایفا میکند.پرشهیدرولیکیازنوعجریانهایمتغیرسریعاستکهدرصورت مناسب بودن شرایط کانال در پایین دست جریانازحالتفوقبحرانیبهزیربحرانیتغییرمییابد و با استهلاکانرژیقابلتوجهیهمراهاست. در این پژوهش شیوه جدیدی به منظور کاهش اعماق مزدوج و طول پرش پیشنهاد شده استکه در آن از ویژگیهای یک جت مستطیلی آزاد سریع و زبری کف برای تاثیر گذاری برخصوصیات پرش استفاده گردیده است. برخورد جت سریع به پرش و انتقال اندازه حرکت به آن خصوصیات و موقعیت پرش را تحت تاثیر قرار میدهد.مواد و روشها: در این تحقیق یک مطالعه آزمایشگاهی با مجموعهای از آزمایشها در یککانال با جدارههای تمام شیشهای به عرض30 سانتیمتر و به طول 12 متر و ارتفاع50 سانتیمترانجام گرفت. عمق جریان در طول کانال به دو روش مستقیم وغیر مستقیم اندازهگیری شد. در روش غیر مستقیم با نصب پیزومترهایی در کف کانال و قرائت ارتفاع پیزومترها به کمک دوربینی با قدرت وضوح بالا و سپس استفاده از نرم افزار گرافر عمق جریان اندازهگیری شد. بمنظور بررسی تاثیر دبی ، زاویه جت و زبری کف بر روی مشخصات پرش هیدرولیکی از سه دبی 2، 5/2 و2/3 لیتر بر ثانیه برای جت و چهار زاویه برای راستای افقی جت شامل 60 درجه، 90 درجه، زاویهی با حداکثر جابجایی ابتدای پرش و زاویهی بدون تغییر ابتدای پرش و سه نوع زبری استفاده شد. یافتهها:نتایجآزمایشگاهی نشان داد، برای یک زاویه مشخص جت، در دبیهای مختلف، پرش هیدرولیکی هیچگونه جابجایی ندارد که این زاویه به عنوان زاویه بی اثر نامگذاری شد. با افزایش زاویه جت، پرش به سمت بالادست حرکت کرد و از یک زاویه به بعد پرش هیچ گونه حرکتی به سمت بالادست نداشت که این زاویه نیز به عنوان حداکثر زاویه جابجای پرش نامگذاری گردید. تغییر زاویه و دبی جت موجب کاهش یا افزایش عمق ثانویه، طول پرش، افت انرژی نسبی و نیروی برشی بستر شد.زبری کف کانال باعث کاهش مشخصات پرشهیدرولیکی گردید. استفاده از جت با حداکثر زاویه، دبی2/3 لیتر بر ثانیه، کمترین عدد فرود جریان و زبری سینوسی،نسبت اعماق مزدوج به میزان 9/45 درصد کاهش یافت. با بکارگیری جت با زاویه 60 درجه، دبی 2/3 لیتر بر ثانیه،بیشترین عدد فرود جریانو حالت بستر صاف، اعماق مزدوج 7/8 درصد افزایش یافت. حداکثر میزان کاهش طول پرش (3/61 درصد) در استفاده از جت با حداکثر زاویه، دبی 2/3 لیتر بر ثانیه، کمترین عدد فرود جریانوحالت زبری سینوسی رخ داد. حداکثر میزان افزایش طول پرش(7/15درصد) نیز در استفاده از جت با زاویه 60 درجه، دبی 2/3 لیتر بر ثانیهوبیشترین عدد فرود بود. استفاده از جت با حداکثر زاویه، دبی2/3 لیتر بر ثانیه، کمترین عدد فرود و بستر صاف، نیروهای برشی تا حدود 8/17 برابر نسبت به حالت بدون جت و بدون زبری(بستر صاف)، افزایش نشان داد.استفاده ازجت با زاویه 60 درجه، نیروهای برشی را به میزان7/6 برابر نسبت به حالت بدون جت و بدون زبریکف کاهش داد.نتیجهگیری:وارد کردن جت به پرش با زاویهای بزرگتر از زاویهیبیاثر، باعث کاهش نسبت اعماق مزدوج، طول پرش و افزایش افت انرژی و نیروهای برشی کف میگردد.
پرش هیدرولیکی
جت آزاد مستطیلی
جریان فوق بحرانی
زبری
2018
01
21
141
158
https://jwsc.gau.ac.ir/article_3974_995cd2b88e2198e6dff10252fba49968.pdf
مجله پژوهشهای حفاظت آب و خاک
2322-2069
2322-2069
1396
24
6
تأثیر کاربرد کودهای دامی، بیوچار آنها و قارچهای مایکوریز آربوسکولار بر غلظت شکلهای شیمیایی پتاسیم در یک خاک آهکی
حمیدرضا
بوستانی
مهدی
نجفی قیری
سابقه و هدف: امروزه بهدلیل مزایای بیشمار کودهای آلی و شیمیایی، استفاده از آنها در کشاورزی ارگانیک در حال افزایش میباشد. اخیراً، تبدیل کودهای آلی به بیوچار نیز به عنوان یک کود آلی جایگزین و پایدار، مورد توجه بسیاری از پژوهشگران قرار گرفته است. پتاسیم یک عنصر ضرروی برای تولید محصول است. کاربرد مواد آلی مختلف در خاک ممکن است بر مقدار شکلهای مختلف پتاسیم در خاک موثر باشد. هدف از پژوهش حاضر بررسی اثر کاربرد قارچهای مایکوریز آربوسکولار، کودهای حیوانی (گوسفندی و مرغی) و بیوچار حاصل از آنها بر غلظت شکلهای شیمیایی پتاسیم و ارتباط این شکلها با غلظت پتاسیم گیاه ذرت در یک خاک آهکی بود.مواد و روشها: آزمایشی فاکتوریل در قالب طرح کاملاً تصادفی با سه تکرار در شرایط گلخانه انجام گرفت. تیمارها شامل پنج سطح کود آلی (بدون کاربرد کود آلی، کود گوسفندی، کود مرغی، بیوچار کود گوسفندی و بیوچار کود مرغی هر کدام 2 درصد وزنی) و تلقیح قارچی در سه سطح (بدون تلقیح، تلقیح با قارچ گلوموسورسیفرم و تلقیح با قارچ فونلیفورمیس-موسه) بود. بیوچارها در دمای 500 درجهسلسیوس و به مدت 4 ساعت در شرایط اکسیژن محدود تهیه شدند. مقداری مناسب از لایه سطحی (عمق 0-20 سانتیمتر) یک خاک آهکی برداشته و پس از عبور از الک 2 میلیمتری، طبق طرح آزمایشی توسط کودهای آلی و قارچهای مایکوریز تیمار شدند. پس از آن کشت گیاه به تعداد 5 بذر ذرت (سینگلگراس 704) در عمق حدود 2 سانتیمتری در گلدانهای پلاستیکی انجامشد. در طول دوره رشد گیاه، رطوبت خاک با استفاده از آبمقطر در حدود 80 درصد ظرفیت مزرعه نگهداری شد. پس از 10 هفته، اندام هوایی گیاهان برداشت شده و ریشهها از خاک جدا شدند. پس از هواخشک شدن خاک گلدانها و عبور از الک دو میلیمتری، غلظت شکلهای شیمیایی پتاسیم (محلول، تبادلی و غیرتبادلی) اندازهگیری شد. همچنین جذب پتاسیم اندامهوایی نیز از حاصلضرب غلظت پتاسیم اندام هوایی در وزن خشک اندامهوایی محاسبه شد.یافتهها: : نتایج نشان داد که کودهای حیوانی و بیوچار آنها سبب افزایش مقدار پتاسیم محلول، تبادلی و غیرتبادلی در خاک گردیدند (بهترتیب از 8 تا 65، 43 تا 128 و 29 تا 72 میلیگرم بر کیلوگرم افزایش نسبت به شاهد). بهطورکلی افزایش مقدار شکلهای پتاسیم با کاربرد کود گوسفندی و بیوچار آن بیشتر از کود مرغی و بیوچار آن بود. تبدیل کودهای آلی به بیوچار، سبب کاهش مقدار پتاسیم محلول و افزایش مقدار پتاسیم تبادلی و غیرتبادلی گردید. قارچ فونلیفورمیسموسه سبب کاهش پتاسیم محلول و افزایش پتاسیم غیرتبادلی و قارچ گلوموسورسیفرم سبب کاهش پتاسیم محلول و افزایش پتاسیم تبادلی گردید. مقدار پتاسیم عصارهگیری شده توسط اسید نیتریک (مجموع شکلهای پتاسیم) در خاک تیمار شده با کودهای آلی نسبت به بیوچار آنها کمتر بود. کاربرد بیوچار کود مرغی سبب افزایش تأثیر هر دو نوع قارچ بر مقدار پتاسیم خاک گردید؛ درحالیکه کاربرد بیوچار کود گوسفندی سبب کاهش تأثیر قارچها بر هر سه شکل پتاسیم شد. مواد آلی و کودهای زیستی سبب افزایش معنیدار مقدار پتاسیم جذبشده گردیدند (بهترتیب 16 تا 217 و 14 تا 36 میلیگرم در گلدان افزایش نسبت به شاهد). غلظت پتاسیم در بخشهای هوایی گیاه ارتباط مثبت و معنیداری با همهی شکلهای پتاسیم خاک داشت. نتیجهگیری: کودهای آلی کاربردی (گوسفندی و مرغی) در افزایش شکل محلول پتاسیم نسبت به بیوچار آنها تاثیر بیشتری داشتند درحالیکه بیوچار آنها مقدار شکلهای تبادلی و غیر تبادلی پتاسیم را نسبت به ماده اولیه بیشتر افزایش دادند. همچنین کاربرد هر دو قارچ مایکوریز سبب کاهش شکل محلول پتاسیم شد. بنابراین میتوان نتیجه گرفت که کاربرد مواد آلی و قارچهای مایکوریز با تاثیری که بر مقدار شکلهای مختلف پتاسیم در خاک دارند، میتوانند بر مقدار جذب این عنصر و پتانسیل آبشویی آن اثر بگذارند.
فونلیفورمیسموسه
گلوموسورسیفرم
بیوچار کود مرغی
پتاسیم محلول
پتاسیم تبادلی
2018
01
21
159
176
https://jwsc.gau.ac.ir/article_3975_88c1f4e8761430ddabb51f3d43c7e080.pdf
مجله پژوهشهای حفاظت آب و خاک
2322-2069
2322-2069
1396
24
6
بررسی اثر تغییرات بازشدگی روی نقطه جدایش، اندازه دنباله و توزیع سرعت در سرریز- دریچه استوانه ای مستغرق
محمد
قره گزلو
محسن
مسعودیان
بشیر
شاهین
اسماعیل
کردی
چکیده سابقه و هدف:ترکیب سرریز و دریچه سازه جدیدی بهوجود میآورد که میتواند برخی از نواقص استفاده جداگانه آنها را برطرف کند به طوری که مواد معلق از رو و مواد قابل تهنشین شدن از زیر عبور نموده و همچنین با حرکت در راستای قائم و ایجاد بازشدگیهای متفاوت و متناسب با تغییرات جریان ورودی، سطح آب را به شیوه بهتر و دقیقتری کنترل و هد آب ثابتی را برای کانال جانبی تنظیم نماید. یکی از انواع سرریز- دریچه نوع استوانهای آن است که دارای مزایایی چون ضریب دبی بالا و افت کمتر نسبت به موارد جایگزین است. تحقیقات انجام گرفته توسط محققین قبلی روی سازه مذکور که همگی از جنبه هیدرولیکی بوده است اشاره دارد در مدل ترکیبی سرریز – دریچه استوانهای، ضریب دبی در هریک از بخش های سرریز و دریچه ( ضریب دبی مهمترین پارامتر هیدرولیکی در طراحی سرریز- دریچه می باشد) نسبت به کاربرد جداگانه آنها کاهش مییابد. از طرفی علاوه بر پارامترهای هیدرولیکی موثر بر ضریب دبی که قبلا توسط محققین پیشین به طور گسترده مورد بررسی قرار گرفته است، پدیدههای هیدرودینامیکی مانند جدایش جریان، ریزش گردابه، محل همگرایی لایه برشی عبوری از دو طرف سازه و... که بهدنبال هیدرواستاتیک نبودن فشار روی بدنه سازه هنگام عبور جریان بهوجود میآیند، می توانند نقش بسزا و تعیین کننده ای بر ضریب دبی، آبگذری و سایر خصوصیات جریان عبوری داشته باشند. لذا به منظور بررسی تغییرات نقطه جدایش در روی سازه و زیر سازه، محل وقوع همگرایی لایه مرزی جداشده از دو طرف، پروفیل سرعت در رو و پایین دست سازه و همچنین اندازه دنباله با تغییرات میزان بازشدگی، آزمایشاتی با استفاده از تکنیک سرعت سنجی ذرات به روش تصویر برداری(PIV) انجام، نتایج بررسی و تحلیل شد.مواد روشها:آزمایشها در آزمایشگاه هیدرودینامیک دانشکده مهندسی مکانیک دانشگاه چکوروا ترکیه، با استفاده از تکنیکPIV روی استوانه ای با قطر 50 میلیمتر و پنج بازشدگی متفاوت 1/0- 5/0 قطر انجام شد.. برای کلیه آزمایشها، عمق آب بالادست و سرعت ورودی ثابت و برابر با 150 میلیمتر و 58/0 متر بر ثانیه بود.یافتهها و نتیجهگیرینتایج نشان داد برای تمام نسبتهای باز شدگی دریچه به قطر سازه، محل وقوع جدایش جریان از بدنه سازه در قسمت دریچه و سرریز متفاوت بوده و در حالت دریچه جدایش زودتر رخ میدهد به طوری که در محدوده آزمایشها بیشترین و کمترین اختلاف زاویه انحراف جدایش سرریز و دریچه از همدیگر 40، 3 درجه میباشد. با افزایش بازشدگی از 1/0 قطر به 4/0 فاصله افقی نقطه وقوع همگرایی دو لایه مرزی جداشده نسبت به سازه کمتر میشود و همچنین افزایش بازشدگی سبب نوسانات در راستای عمودی محل وقوع نقطه همگرایی شده که در محدوده بازشدگیهای این تحقیق محل وقوع نقطه ، بین 1/0 تا 15/0 قطر نسبت به محور افقی عبوری ازمرکز استوانه انحراف قائم داشته و در تمام حالت ها زیر محور مذکور قرار میگیرد. برای تمام بازشدگیها تا فاصلهای به اندازه قطر سازه از پشت سرریز- دریچه، پروفیل سرعت در راستای محور ( ) و ( ) شدیدا تحت تاثیر عوامل هیدرو دینامیکی است. در روی سرریز- دریچه با افزایش زاویه از صفر تا 90 درجه( با حرکت به سمت تاج) نسبت سرعت ماکزیمم به سرعت ورودی افزایش یافته به طوری که در تاج حدود 27 درصد نسبت به نقطه صفر افزایش مشاهده میگردد ولی بعد از تاج دچار نوسانات افزایش و کاهش می-گردد و این نوسانات در بازشدگی برابر با نصف قطر سبب میشود تا مقدار بی بعد سرعت ماکزیمم به سرعت ورودی در نزدیکی نقطه جدایش، حدود 17 درصد نسبت به تاج کاهش یابد.
سرریز- دریچه استوانه ای
جدایش جریان
دنباله
توزیع سرعت
بازشدگی
2018
01
21
177
193
https://jwsc.gau.ac.ir/article_3976_157e7361f1c12f6765ca3b52026d9a8a.pdf
مجله پژوهشهای حفاظت آب و خاک
2322-2069
2322-2069
1396
24
6
ویژگیهای جذب مس در خاکدانههای با اندازه متفاوت و ارتباط آنها با برخی ویژگیهای خاک
حمیدرضا
متقیان
زهرا
خواجعلی
علیرضا
حسین پور
چکیده سابقه و هدف: فلزات سنگین از طریق جذب، رسوب و سایر فرآیندهای فیزیکی و شیمیایی در خاکها تجمع مییابند. فلزات جذب شده در خاکها میتوانند به وسیله رواناب به رودخانهها و آبهای زیرسطحی وارد شده و در حیوانات، گیاهان و انسانها تجمع یابند. خاکدانهها اجزاء تشکیلدهنده ساختمان خاک هستند. خاکدانههای با اندازه متفاوت توانایی جذب و انتقال فلز مس متفاوتی دارند. بر این اساس اطلاع از سرنوشت مس در خاکدانهها در درک اثرات مس در خاکها مهم است. جذب ناهمگن مس در خاکدانههای مختلف بر تحرک و قابلیت دسترسی این فلز مؤثر است. بنابراین تعیین توانایی خاکدانههای مختلف در جذب مس برای مدیریت کشاورزی، مدلسازی آبخیز و مطالعات زیست محیطی اهمیت زیادی دارد. مواد و روشها: در این تحقیق ویژگیهای جذب مس در خاکدانههای پنج خاک آهکی استان چهارمحال و بختیاری مطالعه شد. خاکدانهها با استفاده از روش الک خشک به 4 بخش (بزرگتر از 2 و 2 تا 25/0 میلیمتر (خاکدانههای درشت) و 25/0 تا 053/0 و کوچکتر از 053/0 میلیمتر (خاکدانههای ریز)) تفکیک شدند. سپس جذب مس در خاکدانههای مختلف با استفاده از محلول کلرید کلسیم 01/0 مولار حاوی مس (0 تا 500 میلیگرم در لیتر) بررسی شد. بهعلاوه ویژگیهایی مانند pH، گنجایش تبادل کاتیونی، کربنات کلسیم معادل، اکسیدهای آهن آزاد، کربن آلی، مقدار کل و قابل استفاده مس در هر خاکدانه تعیین شد. سپس، بر دادههای مس جذبشده معادلههای لانگمویر، فروندلیچ و خطی برازش داده شد. برای تعیین روابط بین ویژگیهای جذب مس و ویژگیهای خاکدانهها از ضریب همبستگی (r) و رگرسیون استفاده شد. یافتهها: بر اساس نتایج ویژگیهای خاکدانهها اکسیدهای آهن آزاد در خاکدانههای درشت بیشتر از خاکدانههای ریز بود؛ درحالی که OC، CEC و CCE در خاکدانههای درشت کمتر از خاکدانههای ریز بود. نتایج نشان داد که معادلههای لانگمویر، فروندلیچ و خطی توانایی توصیف جذب مس را داشتند. نتایج مطالعه جذب مس نشان داد که حداکثر مقدار جذب مس (b در معادله لانگمویر)، حداکثر گنجایش بافری (MBC در معادله لانگمویر) و ضرایب توزیع (kf و B در معادلههای فروندلیچ و خطی) در خاکدانههای ریز بیشتر از خاکدانههای درشت بود (05/0 >P)؛ در حالی که انرژی جذب (k در معادله لانگمویر و n در معادله فروندلیچ) در خاکدانههای ریز کمتر از خاکدانههای درشت بود (05/0 >P). نتایج مطالعه همبستگی نشان داد که pH، گنجایش تبادل کاتیونی و کربنات کلسیم معادل از مؤثرترین ویژگیهای خاک بر ضرایب معادلههای توصیفکننده جذب مس بودند. نتیجهگیری: نتایج این تحقیق نشان داد که خاکدانههای ریز (کوچکتر از 25/0 میلیمتر) با ظرفیت جذب مس بیشتر با قدرت کمتر نسبت به خاکدانههای درشت (بزرگتر از 25/0 میلیمتر) پتانسیل تجمع مس دارند، بنابراین در اثر جابهجایی این بخش از خاکها در اثر عوامل مختلف به محلهای دیگر، آلایندگی میتواند منتقل شود.
الک خشک
خاکدانههای ریز
رگرسیون
همدماهای جذب
2018
01
21
195
210
https://jwsc.gau.ac.ir/article_3977_1916365a7e9f5a5e70916c156aa7064a.pdf
مجله پژوهشهای حفاظت آب و خاک
2322-2069
2322-2069
1396
24
6
تاثیر تغییر کاربری اراضی بر خصوصیات فیزیکی ، شیمیایی و زیستی خاک در جنگل قلک شهرستان قائمشهر
نازنین
خطیرپاشا
سید محمد
حجتی
محمدرضا
پورمجیدیان
مریم
اسدیان
سابقه و هدف: تخریب اکوسیستمهای طبیعی و تبدیل آن ها به کاربر ی های دیگر موجب تغییرات چشمگیری در خصوصیات خاک شده است .جنگلزدایی عواقب اکولوژیکی زیانباری مانند کاهش تنوع زیستی و کیفیت خاک را بهمراه دارد. نتایج پژوهشها در سراسر دنیا بیانگر آن است که جنگلزدایی باعث تنزل کیفیت خاک از طریق کاهش ماده آلی، تنفس میکروبی، پایداری خاکدانهها، هدایت هیدرولیکی و افزایش جرم مخصوص ظاهری میگردد. هدف از این پژوهش ارزیابی تغییرات برخی مشخصه های حاصلخیزی خاک تحت تاثیر پوشش های مختلف زمین در استان مازندران، شهرستان قائمشهر بوده است.مواد و روشها: به منظور انجام این پژوهش، 4 کاربری اراضی شامل ، جنگل طبیعی، جنگل تفرجی، شالیزار، و باغ مرکبات در نظر گرفته شد. برای نمونهبرداری از خاک در هر کاربری از 10 قطعه نمونه با ابعاد (20×20متر) بصورت تصادفی منظم (75×50متر)استفاده گردید. سپس نمونههای خاک در مرکز هر پلات واز عمق 10-0سانتیمتری بوسیله استوانه فلزی (قطر 8 سانتیمتر) برداشت گردید. درصد رطوبت، بافت خاک، وزن مخصوص ظاهری، واکنش خاک، هدایت الکتریکی، کربن آلی، نیتروژن کل، پتاسیم، فسفر، آمونیوم و نیترات خاک در آزمایشگاه اندازه گیری و شاخص های نرخ خالص معدنی شدن نیتروژن، تولید خالص آمونیوم و نیترات محاسبه گردید. برای بررسی تفاوت معنی داری بین کاربری های مختلف زمین از آنالیز واریانس یک طرفه و همچنین بمنظور مقایسه میانگین پارامترها از آزمون دانکن استفاده گردید.یافتهها: نتایج حاکی از آن است که مشخصات فیزیکی، شیمیایی و زیستی خاک در بین کاربری های مختلف دارای تفاوت معنی داری (05/0p<) با یکدیگر بوده اند. بطوریکه بیشترین میزان درصد رطوبت (47/36)، کربن آلی (1/5)، نیتروژن کل(46/0) و بیشترین غلظت نسبت کربن به نیتروژن (06/11) در جنگل تفرجی و کمترین میزان درصد کربن آلی (68/1)و پتاسیم (54/260) و نسبت کربن به نیتروزن (71/7) در کاربری شالیزار مشاهده گردید. کاهش ورودی مواد آلی به خاک به دلیل از بین رفتن پوشش طبیعی جنگل از سویی و تخریب خاکدانهها به سبب عملیات خاکورزی و در نتیجه عدم حفاظت فیزیکی مواد آلی خاک سبب کاهش مقادیر کربن آلی و ازت کل خاک در این کاربری شده است. علی رغم عدم تفاوت معنی داری مشخصه آمونیوم خاک در بین کاربری های مختلف در دو سری زمانی (شهریور و مهر)، بیش ترین میزان این مشخصه در کاربری های جنگلی و کم ترین میزان آن در شالیزار و باغ مشاهده شده است. غلظت زیاد آمونیوم در دو پوشش جنگلی به نرخ بالای معدنی شدن ازت برمیگردد. افزایش نرخ معدنی شدن ازت و فعالیت میکروبی به شدت تحت تأثیر افزایش متغیرهایی از قبیل درجة حرارت، رطوبت خاک ،pH و منابع موقت کربن و ازت ( برای جوامع میکروبی) می باشد. همچنین نتایج حاکی از آن است که معدنی شدن خالص نیتروژن و تولید خالص نیترات نیز فقط در کاربری شالیزار و جنگل تفرجی رخ داده است.نتیجه گیری: با توجه به نتایج این تحقیق می توان گفت که پویایی نیتروژن میتواند تحت تاثیر تغییر کاربری های جنگلی قرار گیرد. بنابراین نیتروژن کل و اشکال معدنی آن می تواند بعنوان شاخصهای کلیدی جهت ارزیابی اثرات مدیریت اراضی روی کیفیت خاک مورد استفاده قرار گیرد.
تغییر کاربری اراضی
معدنی شدن خالص نیتروژن
جنگل تفرجی
شالیزار
2018
01
21
211
225
https://jwsc.gau.ac.ir/article_3978_57a5bf052786dcb515a397ea295c93f1.pdf
مجله پژوهشهای حفاظت آب و خاک
2322-2069
2322-2069
1396
24
6
ارزیابی هیجده مدل تبخیر و تعرق مرجع در شرایط آب و هوایی دشت اردبیل
مجید
رئوف
جوانشیر
عزیزی مبصر
سابقه و هدف: تبخیر و تعرق یکی از عوامل مهمی است که دانستن مقدار دقیق آن، برای تعیین نیاز آبی و طراحی سامانههای آبیاری ضروری میباشد. یکی از راههای تعیین تبخیر و تعرق استفاده از مدلهای تجربی است، اما برای استفاده در هر منطقه باید ابتدا آنها را مورد ارزیابی قرار داد. برای این منظور در این تحقیق 18 مدل برآورد تبخیر و تعرق در مقایسه با نتایج لایسیمترهای زهکشدار و مدلپنمن- مونتیث فائو (FAO56) مورد ارزیابی قرار گرفت. مواد و روشها: تحقیق حاضر درایستگاه تحقیقاتی هانگار دانشگاه محقق اردبیلی و در شهر اردبیل انجام شد. جهت این کار گیاه چمن در سه لایسیمتر و در اطراف لایسیمترها کشت گردید. مقدار تبخیر و تعرق چمن توسط لایسیمترهای حجمی بر اساس اندازهگیری اجزای بیلان آب (حجم آب ورودی، حجم آب خروجی، ذخیره رطوبت و تبخیر و تعرق )، برآورد گردید. برای برآورد تبخیر و تعرق پتانسیل تعداد 18 مدل شامل انواع مدلها اعم از دمایی، تشعشعی و ترکیبی انتخاب شد. از ایستگاه هواشناسی سینوپتیک اردبیل برای تهیه اطلاعات مورد نیاز برای مدلها استفاده شد. علاوه بر نتایج مربوط به لایسیمترها، تبخیر و تعرق بهدست آمده از مدل پنمن- مانتیث فائو نیز به عنوان مرجع مقایسه کارآیی مدلها مورد استفاده قرار گرفت. کارآیی مدلهای برآورد تبخیر و تعرق با استفاده از شاخصهای آماری، ریشه میانگین مربعات خطا (RMSE)، میانگین خطای مطلق (MAE)، درصد خطای تخمین (PE)، نسبت میانگین (MR) و ضریب همبستگی اسپیرمن مورد ارزیابی قرار گرفت. یافتهها: نتایج نشان داد که برای همهی مدلها، پراکندگی نقاط اطراف خط یک به یک زیاد است، یا همخوانی جواب آنها با نتایج جواب لایسیمتری خیلی مناسب نیست. از طرفی برخی از این مدلها بیشبرآورد و برخی از آنها با کمبرآوردی تبخیرو تعرق را محاسبه میکنند.بااستفاده از شاخصهای آماری میتوان گفت که در مقایسه با نتایج لایسیمتری، در محل تحقیق مناسبترین مدلها، به ترتیب بلانی کریدل، راوازانی و همکارانو مدل Rn و ضعیفترین مدلها به ترتیب ایرماک و مدلهای والیانتزاس میباشد.به صورت کلی تناسب نتایج مدلها نسبت به نتایج مدل پنمن مانتیث فائو در مقایسه با نتایج آنها نسبت به نتایج لایسیمتری، قابل قبولتر بود. همچنین با توجه به محکهای آماری در محل تحقیق نسبت به مدل پنمن- مانتیث فائو، مناسبترین مدلها به ترتیبتورک ، برتی و همکاران و تراجوکویچ و ضعیفترین مدلها، هارگریوز- سامانی اصلاح شده، ایرماک و اسکاندل تعیین گردید. نتیجهگیری: با عنایت به اینکه مرجع مقایسه در دو ارزیابی(لایسیمتر و مدل پنمن- مانتیث فائو) یکسان نبود در مشخص شدن ضعیفترین مدلها در محل تحقیق، همخوانی وجود داشت. به عبارت دیگر در هر دو روش به اتفاق، مدلهای ایرماک و مدلهای والیانتزاس ضعیفترین نتایج را داشتند. به طور کلی در جمعبندی هر دو روش مقایسه، مناسبترین مدلها را با قاطعیت نمیتوان معرفی نمود، اما ضعیفترین مدلها مشخص گردید.
تبخیر و تعرق
لایسیمتر زهکشدار
ارزیابی
مدل پنمن- مانتیث فائو
2018
01
21
227
241
https://jwsc.gau.ac.ir/article_3979_402ba1afe062afc485103a73d4bc223b.pdf
مجله پژوهشهای حفاظت آب و خاک
2322-2069
2322-2069
1396
24
6
اثر قرق بر رواناب، غلظت رسوب و هدررفت خاک در کرت های فرسایش در حوزه آبخیز معرف خامسان در استان کردستان
عبدالواحد
خالدی درویشان
جبار
هادی قورقی
آزاده
کاتبیکرد
هیرو
محمدامینی
لیلا
غلامی
اسدالله
کرمزاده
عارف
بهمنی
فرهنگ
سعیدی
سابقه و هدف: امروزه انجام طرحهای مدیریتی آبخیزداری و مرتعداری نقش مهمی در مدیریت منابع آب و خاک در سرتاسر جهان ایفا میکنند. اگرچه پروژههای آبخیزداری و مرتعداری بهعنوان یک رویکرد برای توسعه بخشهای روستایی و مدیریت منابع طبیعی از اهمیت قابل توجهی برخوردارند، اما بیشتر مطالعات به بررسی اثر آنها بر رسوب پرداختهاند و اثر آنها بر فرسایش خاک کمتر مورد توجه بوده است. این در حالی است که مطالعه اثربخشی همهجانبه این طرحها برای تجزیه و تحلیل عملکرد آنها در دستیابی به اهداف طرح ضروری میباشد . لذا پژوهش حاضر بهمنظور بررسی اثر عملیات قرق بر متغیرهای رواناب، غلظت رسوب و هدررفت خاک در کرتهای فرسایش و در مقیاس رگبار انجام شد.مواد و روشها: پژوهش حاضر در زیرحوزههای نمونه و شاهد به ترتیب دارای و بدون عملیات قرق با مساحتهای 54/107 و 15/110 هکتار در جنوب غربی در حوزه معرف خامسان در جنوب استان کردستان در کشور ایران با مساحت 27/4337 هکتار انجام گرفت. به منظور اندازهگیری مقادیر رواناب و هدررفت خاک تعداد سه کرت با ابعاد 13/22 در 83/1 متر در هر یک از دامنههای غربی، شمالی و شرقی نصب شدند. تیمار قرق در کرتهای مستقر در زیرحوزه نمونه از سال 1386 اجرا شد. سپس دادههای حجم و ضریب رواناب، غلظت رسوب و هدررفت خاک برای 52 رگبار مربوط به سالهای 1388 تا 1393 در حوزه آبخیز معرف خامسان مورد اندازهگیری قرار گرفت. یافتهها: نتایج پژوهش حاضر نشان داد که عملیات قرق بر حجم رواناب، غلظت رسوب و هدررفت خاک در کرتهای فرسایش و در مقیاس رگبار اثر کاهنده و معنیداری (05/0p≤) داشت. در نهایت کاهش متغیرهای حجم و ضریب رواناب، غلظت رسوب، هدررفت خاک و رسوبدهی رگبار پس از اِعمال قرق بهترتیب برابر 68/15، 13/6، 67/16، 37/24 و 43/21 درصد مشاهده شد. متغیرهای حجم رواناب، هدررفت خاک و رسوبدهی در کرتهای فرسایش مستقر در دو زیرحوزه نمونه (قرق) و شاهد (غیر قرق) دارای اختلاف معنیدار (p ≤ 05/0) بودند. متغیر غلظت رسوب نیز مقدار آماره P برابر با 058/0 داشت و لذا تغییرات آن نیز در اثر قرق در سطح اعتماد نزدیک به 95 درصد معنیدار ارزیابی گردید. به عبارت دیگر مقادیر مربوط به متغیرهای مذکور در حوزه نمونه که تحت شرایط قرق بوده و پوشش گیاهی آن غنیتر بود بهطور معنیداری کمتر بود.نتیجهگیری: با توجه به نتایج بهدست آمده میتوان بیان نمود که تیمار قرق با افزایش تراکم پوشش گیاهی موجب افزایش نفوذ و کاهش رواناب، غظت رسوب و هدررفت خاک در مقیاس کرت گردید.
مدیریت پوشش گیاهی
حفاظت خاک
حوزه آبخیز خامسان
مدیریت حوزه آبخیز
2018
01
21
243
255
https://jwsc.gau.ac.ir/article_3980_722404944c231d1588988c8e92760f4a.pdf
مجله پژوهشهای حفاظت آب و خاک
2322-2069
2322-2069
1396
24
6
بررسی کارایی سامانههای آبیاری بارانی اجرا شده در استان گلستان
علیرضا
کیانی
مجتبی
شاکر
رحیم
طبرسا
سابقه و هدف: در حال حاضر یکی از راهبردهای موثر جهت استفاده کاراتر از منابع آبی، توسعه سامانههای نوین آبیاری میباشد. در سالهای اخیر، مساحت تحت پوشش سامانههای آبیاری تحت فشار روندی رو به رشد داشته است، در صورتیکه به کیفیت اجرای این سامانه ها (فنی، اجرایی، بهره برداری ، مدیریتی و ادوات) اهمیت کافی داده نشود، انگیزه کشاورزان برای استفاده از این سامانه ها به تدریج کاهش یافته و درنتیجه سطح تحت پوشش آنها نیز کاهش خواهد یافت. طرح حاضر به منظور ارزیابی فنی سامانههای آبیاری بارانی اجرا شده در سطح استان گلستان در سالهای 1391 و 1392 در 21 مزرعه به اجرا درآمد. مواد و روشها: در این مطالعه مشخصات هیدرولیکی سامانهها شامل فشار، دبی، راندمانها، یکنواختی پاشش به همراه سرعت نفوذ آب در خاک و مسایل اجرایی آنها موردبررسی قرار گرفت. یافتهها: نتایج بررسی نشان داده است که 38 درصد از سامانهها از نظر یکنواختی پاشش (DU) و راندمان واقعی در ربع پایین (AELQ) و 48 درصد از نظر ضریب یکنواختی (CU) کمتر از مقادیر قابل قبول بودند. راندمان کاربرد آب (Ea) در 50 درصد از طرح ها بیش از 65 درصد و قابل قبول ولی در 40 درصد از طرحها راندمان کاربرد کمتر از 40 درصد و غیرقابل قبول بود. در39 درصد از طرحها میزان تلفات پاششی ناشی از تبخیر و بادبرگی بیش از 20 درصد بوده که برای یک سامانهی آبیاری بارانی غیر قابل قبول است. مشاهده شده است در عمدهی سامانهها، طراح یک برنامه آبیاری یا نوعی از آبپاش و یا فاصله جابجایی را ارائه میکند، مجری برنامه دیگر و بهرهبردار نیز برنامهی خودش را عمل میکند. مقایسه مقادیر سرعت نفوذ آب در خاک و شدت پاشش آبپاشها حکایت از این مطلب دارد که سنخیتی بین مقادیر اندازهگیری شده با مقادیر طراحی شده و همچنین با مقادیر شدت پاشش آبپاش که در مزرعه اتفاق میافتد، وجود ندارد. از نظر اجرایی برخی از پارامترهای طراحی مانند الگوی کشت، نوع آبپاش، فاصله جابجایی آنها، نوع پمپ تغییر نموده و بطور طبیعی تغییر در هریک از پارامترهای فوق در کلیه مبانی سامانه از جمله برنامه آبیاری اثرگذار است. نتیجهگیری: مهمترین مشکلات سامانههای آبیاری بارانی از نظر مدیریت و بهره برداری آگاهی ناکافی استفاده کنندگان از سامانه و برنامه ریزی آبیاری بود. برای مدیریت و راهبری صحیح از سامانه آبیاری بارانی، نیاز به آموزش مبانی جهت کسب آگاهی کلی از برنامه آبیاری در این سامانه است، که در این زمینه متولیان امور میبایست گامهای موثری بردارند. بطور کلی انگیزهی کشاورزان خصوصاً با پرداخت تسهیلات از طرف متولیان برای اجرای سامانههای آبیاری تحت فشار، زیاد است، ولی برای دستیابی به اهدافی که در اثر اجرای سامانههای آبیاری بارانی دنبال میشوند مانند استفاده بهینه از منابع آبی، هنوز با چالشهای جدی مواجه است.
راندمان آبیاری
روشهای آبیاری بارانی
استان گلستان
2018
01
21
257
270
https://jwsc.gau.ac.ir/article_3981_c71311ef5d25aee9505ba00b08a923e4.pdf
مجله پژوهشهای حفاظت آب و خاک
2322-2069
2322-2069
1396
24
6
ارزیابی روشهای تهیه منحنی IDF با رابطه مبتنی بر ماهیت فرکتالی بارش
مهدی
اژدری مقدم
زهرا
هروی
سابقه و هدف: روابط شدت- مدت- فراوانی بارش (IDF) یکی از مهمترین ملزومات مورد نیاز در زمینه برنامهریزی، طراحی و عملکرد سازههای هیدرولیکی و پروژههای مختلف منابع آب میباشد. عمدتاً استخراج منحنیهای IDF مستلزم تجزیه و تحلیل آماری دادههای بارش در تداومهای مختلف میباشد و بنابراین هنگامیکه حوضه مورد مطالعه فاقد آمار و یا دارای آماری محدود باشد؛ بررسی مشکل میگردد. این در حالی است که در اغلب حوضهها دسترسی به آمار بارش روزانه به سهولت امکانپذیر است. بنابراین هدف از مطالعه حاضر، ارزیابی و مقایسه منحنیهایIDF مستخرج از رابطه تلفیق تئوری فرکتال و توزیع مقادیر حدی تعمیمیافته برای مناطق فاقد آمار براساس مفهوم خواص فرکتال بارش با روابط متداول تجربی و تعیین میزان خطا و دقت محاسبات و قابلیت اطمینان این رابطه نسبت به روابط دیگر میباشد. مواد و روشها: در این تحقیق با استفاده از دادههای حداکثر عمق بارش سالانه با تداوم روزانه، ساخت منحنیهای IDF با روش مبتنی بر رویکرد تلفیق ماهیت فرکتالی دادههای بارش و توزیع مقادیر حدی تعمیمیافته صورت گرفت. سپس منحنیهای IDF از رابطه تجربی قهرمان و روش متداول که براساس تحلیل آماری دادههای بارش حدی سالانه در تداومهای مختلف میباشد؛ برای ایستگاه مورد مطالعه استخراج گردید. در نهایت ارزیابی و مقایسه کمّی و کیفی نتایج حاصل از روش تئوری فرکتال با رابطه تجربی قهرمان انجام شد. این پژوهش برای ایستگاه بارانسنجی چناران واقع در عرض جغرافیایی 36 درجه و 38 دقیقه و 38 ثانیه و طول جغرافیایی 59 درجه و 7 دقیقه و 1/53 ثانیه، به کارگرفته شد. یافتهها: بررسی رفتار فرکتالی دادههای بارش در ایستگاه بارانسنجی چناران نشان داد؛ خواص بارش در بازه زمانی 1 تا 7 روز از فرضیه تکمقیاسی (مونوفرکتالی) تبعیت میکند و رگبار طرح برآورد شده با تئوری فرکتال با دادههای مشاهداتی بارش انطباق خوبی دارد. نتایج در ایستگاه بارانسنجی چناران نشان از برتری دقت رابطه تلفیق تئوری فرکتال و توزیع مقادیر حدی تعمیمیافته با متوسط خطای 34/9 نسبت به رابطه تجربی قهرمان با متوسط خطای 43/16 دارد. علاوه بر این خطای برآورد مقادیر IDF با رابطه تئوری فرکتال نسبت به روش متداول که مبتنی بر دادههای واقعی بارش میباشد؛ در تداوم 24 ساعته، صفر محاسبه گردید. بنابراین از آنجا که ساخت منحنیهای IDF با رابطه تلفیق تئوری فرکتال و توزیع مقادیر حدی تعمیمیافته تنها با استفاده از دادههای حداکثر شدت بارش 24ساعته انجام میگیرد؛ میتوان نتیجه گرفت؛ روش مذکور از دقت مناسب و نتایج قابل قبولی برخوردار است. نتیجهگیری: تحقیق حاضر تلاشی است در راستای افزایش کاربرد روابط مقیاسی IDF نسبت به استفاده از روابط تجربی مدون که بدون توجه به شرایط جغرافیایی و هیدرولوژیکی محل صورت میگیرد؛ برای استفاده در مناطقی که با کمبود یا نبود آمار بارش مواجه است. از ویژگیهای حائز اهمیت این رابطه، پایهگذاری آن براساس خواص فرکتالی مقادیر بارش میباشد و در مقابل، تهیه منحنی IDF در دو روش تجربی و متداول تنها منوط به تجزیه و تحلیلهای آماری و ریاضی بدون توجه به اصول فیزیکی فرآیند بارش صورت میگیرد و در نتیجه افزایش عدم اطمینان نتایج را به دنبال خواهد داشت.
منحنیIDF
دادههای بارش روزانه
ماهیت فرکتالی بارش
توزیع مقادیر حدی تعمیمیافته
رابطه تجربی قهرمان
2018
01
21
271
282
https://jwsc.gau.ac.ir/article_3982_4c4f5cf70144307586df8cd9221227b9.pdf
مجله پژوهشهای حفاظت آب و خاک
2322-2069
2322-2069
1396
24
6
بررسی برخی عوارض میکروسکوپی در کشتهای طولانی مدت کلزا و چغندرقند
سهیلاسادات
هاشمی
سابقه تحقیق و هدف: تغییر پوشش گیاهی و نوع پوشش اراضی میتواند اندازه، شکل و اتصال حفرهها را تغییر دهد و بر ساختمانهای میکروسکوپی اثر بگذارد. کشت کلزا و چغندرقند به دلیل سازگاری در شرایط متنوع اقلیمی، در حال افزایش میباشد. بنابراین، هدف از این پژوهش بررسی خصوصیات میکرومورفولوژی خاکهای تحت کشت بیست ساله کلزا و چغندرقند با رژیم رطوبتی زریک در محل مطالعه بود.مواد و روشها: منطقه مورد مطالعه در جنوب غربی شهرستان نهاوند، استان همدان واقع شده است. هشت خاکرخ در منطقه مورد مطالعه حفر و نمونهها، به صورت دستخورده و دستنخورده جمعآوری شد. ویژگیهای فیزیکوشیمیایی آنها اندازهگیری شد. 17 مقطع از کلوخههای دست نخورده، از 12 افق مختلف آماده شد. تشریح میکروسکوپی براساس راهنمای استوپس (2003) صورت گرفت.نتایج: خاکهای مذکور بر اساس ویژگیهای ماکرو/میکرومورفولوژیکی، فیزیکی و شیمیایی، در راسته اینسپتیسولز و انتیسولز طبقهبندی شدند. خاکهای زیر کشت چغندرقند، دارای میانگین ظرفیت تبادل کاتیونی حدود 18، و کشت کلزا با میانگین ظرفیت تبادل کاتیونی حدود 35 سانتیمول (+) بر کیلوگرم اندازهگیری شد. بازگشت مواد آلی بر میزان CEC خاک اثرگذار است. محتوی مواد آلی برآورد شده در کشت کلزا نیز نسبت به چغندرقند بیشتر بدست آمد. نتایج میکرومورفولوژی نشان داد که ساختمانهای میکروسکوپی در افقهای سطحی کشت چغندرقند، تودهای و صفحهای و در افق زیرین بلوکی نیمهزاویهدار و در کشت کلزا به بلوکی زاویهدار و حتی اسفنجی تبدیل میشود. ساختمانهای میکروسکوپی در کشت کلزا نسبت به چغندرقند از تکامل بالاتری برخوردار است. نتایج مطالعات نشان داد که عمده حفرات در مقاطع کشت کلزا شامل کانال و حجرهای بوده و مقدار حفرههای کانالی آن نسبت به کشت چغندرقند ببیشتر است. حفرات در کشت چغندرقند از نوع صفحه ای، وزیکول و وگ بود. الگوی توزیع در تمام مقاطع پورفیریک است. بیفابریک عمده در تمامی مقاطع به صورت کریستالیتیک و برخی موارد نامشخص مشاهده شد. از پدیدههای خاکساخت در این مقاطع میتوان به پرشدگی حفرات توسط ترکیبات آهن، منگنز، کربناتهای ثانویه و بقایای ریشه گیاه و وجود نودولهای آهن، منگنز و کربناتها در گراندمس خاک، هایپوکوتینگ و کوتینگهای آنها اشاره کرد. بقایای ریشه در کشت کلزا نسبت به کشت چغندرقند بیشتر و تا عمق بیشتری مشاهده شد. نتیجهگیری کلی: نتایج بررسیهای خصوصیات فیزیکوشیمیایی و میکرومورفولوژی نشان داد که به طور کل هر دو گیاه در تغییرات عوارض میکروسکوپی خاک نقش عمدهای داشته، اما نقش گیاه کلزا نسبت به چغندرقند برجستهتر است. نتایج میکرومورفولوژی به عنوان یک تکنیک مطمئن در بررسی دقیق نوع عوامل خاکسازی توسط گیاه، این مورد را تایید میکند.
پدیده خاکساز
حفرهها
گیان
2018
01
21
283
290
https://jwsc.gau.ac.ir/article_3983_27aaf386e515d65aa73b21abc7c2d002.pdf